پرخاشگری فردی و گروهی
پرخاشگری ممکن است به صورت فردی یا گروهی باشد.
الف-پرخاشگری فردی. در پرخاشگری فردی نوجوانی یا جوان نسبت به همسن خود پرخاشگری نشان می دهد اما این پرخاشگری به صورت فردی و معمولا به دور ازپنهان کاری است. چنین فردی نسبت به اولیاء ،اطرافیان ، همسالان، اولیای مدرسه گستاخی واقدام به دروغگویی می کند. اغلب از مدرسه یا منزل فرارمی کند و به سختی با دیگران دوست می شود، یا فقط یک دوست دارد وتمایل به انزواطلبی دارد وسعی می کند که رفتار خود را از دیگران دورنگاه دارد. لذا،به کارهای گروهی تمایلی ندارد و به افراد کوچکتر از خود نیز زور می گوید.
ب – پرخاشگری جمعی : دراین نوع پرخاشگری فردسعی می کند باکسانی که همجنس و همفکر اوهستند و به صورت متحد و گروهی اقدام به پرخاشگری کندودرصورت بروز دعوا و کتک کاری به صورت جمعی وگروهی عمل می کنند. درمورد دزدی هم همین طور گروهی عمل می کنند ونسبت به گروه خود وفادارند وحاضر نیستند تحت هیچ شرایطی یکدیگر را لو دهند، این گونه افراد اغلب افت تحصیلی دارند ومبتلا به بیماری روان رنجوری از قبیل اضطراب و... هستند.
علل و عوامل پرخاشگری:
دیدیگاه متفاوتی در مورد پرخاشگری وجود دارد. این دیدگاه به دو دسته تقسیم می شوند: اول دیدگاه زیست شناسی که نقش عوامل بدنی را درایجاد این بیماری دخیل می داند. دستگاه عصبی بدن انسان مانند مغز و رفتاروسلسله اعصاب ،غدد درون ریز، ژن ها وانتقال دهندگان عصبی همچنین روابط مغز ورفتار تاثیرمحیط بر وراثت را مورد توجه و بحث قرارمی دهند. لذا شرایط محیطی که فرد در آن زندگی می کند از یک طرفل و تاثیر دی ان ای از طرف دیگر ممکن است فرد را برای ظهورپرخاشگری آماده سازد.
دوم دیدگاه روان پویایی: طرفداران آن معتقدند که عوامل روانی به عنوان علل رفتار مورد توجه قرارمی گیرد. بنیان گذار این دیدگاه فروید است که مکتبی رابر علیه دیدگاه زیست شناختی بنا نهاد البته دیدگاه سوم نیز وجود دارد که حد وسط این دو دیدگاه است وبا مفاهیمی چون فرضیه ناکامی-پرخاشگری ادغام می شود .
به هر حال در سنین نوجوانی ترشحات هورمونی باعث تغییر در شکل ظاهری وتغییردر خلق وخوی فرد می شود که موجب بروز زودرنجی،حساسیت وپرخاشگری می شود.عوامل زیر در پیدایش این حالتها موثر است .
الف –عوامل خانوادگی پرخاشگری
خانواده می تواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری می شود که مهمترین این عوامل عبارتند از:
1-نحوه ی برخورد والدین با نیازهای کودک. معمولا کودکی که وسایل واسباب بازی مورد علاقه ی خود را در دست دیگری می بیند برانگیخته می شود و درصدد گرفتن آن با خشونت می شود. تجربه نشانگر آن است که چنانچه در کودکی همیشه توقعات وانتظارات فرد برآورده شده باشد ، اوبیشتر ازکسانی که توقعات وانتظارتشان بر آورده نشده است، خشمگین و پرخاشگر می شوند.
2- وجود الگوهای نامناسب: داشتن الگوی مناسب درزندگی یکی از نیازهای انسان است، زیرا انسان ها علاقمند هستندکه رفتار و کردار مناسب خود را مطابق با کسی که مورد علاقه ی خودشان است، انجام دهند وچنین کسانی را الگو و راهنما زندگی خود قرار دهند.
3 – تایید رفتار پرخاشگرانه: عده ای از افراد،پرخاشگری وزورگویی را تقبیح نمی کنند ،بلکه آن را نشانه ی شهامت و قدرت فرد می دانند، این افراد اعمال پرخاشگرانه ی خود ودیگران را مثبت موجه و حتی لازم می دانند و به آن صحه می گذارند.
4 – تشویق رفتار پرخاشگرانه: درمواقعی که رفتار پرخاشگرانه توسط والدین و دیگر افراد سبب تقویت مثبت وتثبیت این رفتار میشود، گاه با والدین یا مربیانی روبه رو می شویم که به بهانه ی آموزش دفاع از خود به کودکی می گویند« از کسی نخوری» «توسری خورنباشی» و...که به طور وضوح به جای نشان دادن رفتارهای منطقی در مقابل برخورد با موانع ، شخص را به پرخاشگری بی مورد تشویق می کنند.
5 – تنبیه والدین و مربیان: مربیان و والدین که در برابر پرخاشگری و خشونت کودک عصبانی می شوند و به صورتی پرخاشگرانه او را تنبیه می کنند، در تشدید این رفتار در او موثرند. در چنین مواقعی، تنبیه عامل فزاینده وتقویت کننده ی پرخاشگری است، زیرا علاوه بر اینکه سبب خشم و احتمالا پرخاشگری کودک می شود ، شخص تنبیه کننده الگوی نامناسبی برای پرخاشگری کودک می شود.
ب – عوامل محیطی ( اجتماعی- فرهنگی )
عواملی که در پیرامون زندگی انسان هستند می توانند در بروز یا تشدید پرخاشگری و تخفیف یا تعدیل آن اثر گذار باشند، برخی از این گونه عوامل عبارتند از :
1 – زندگی در ارتفاع خیلی بلندو تغذیه ی ناقص
2- تقویت پرخاشگری به علت ضروریات اجتماعی- فرهنگی در بعضی مواقع به علت جنگ یا عوامل دیگر در پرخاشگری در جامعه تقویت می شود.
3- مشاهدات اجتماعی. مشاهده وقایع و اتفاقاتی که درجامعه رخ می دهد ، مانند درگیری های اجتماعی ،محدودیت های اجتماعی،تبعیض ها، بی عدالتی ها، و...سبب ایجاد خشم و پرخاشگری می شود.
4 – نقش رسانه های گروهی. ازعوامل اجتماعی – فرهنگی دیگر که در پیدایش و تقویت پرخاشگری نقش دارند، رسانه های گروهی به ویژه تلویزیون است. درجه ی تاثیر پذیری افراد از برنامه های تلویزیونی به شرایط اجتماعی – اقتصادی و بسیاری او عوامل دیگر بستگی دارد.اثر فیلم های خوشنت آمیز در ایجاد رفتار پرخاشگرانه در مطالعات محققان مورد تایید قرار گرفته است . ( تحقیقات آلبرت بندورا).
5 – نقش باز ی های رایانه ای و اینترنتی در آموزش و ترویج پرخاشگری. پژوهش ها انجام گرفته نشان می دهد که گروهای آزمایش که پرخاشگرانه بازی کرده بودند، نسبت به گروه گواه ، افزایش معنی دار در پرخاشگری نشان دادند. در نتیجه انجام بازی های رایانه ای پرخاشگرنه، پرخاشگری بعدی را به خصوص در بین کودکان افزایش می دهد.
البته روح حاکم بر فرهنگ غرب در یک قرن گذشته ، غلبه خشونت و سکس بوده است. شاید نظریه و افکار فروید در شکل گیری این روح و قالب بی تاثیر نبوده است . بنابراین در تمام فیلم ها و بازی ها که توسط کمپانی های بزرگ غرب ساخته شده و به سراسر جهان صادر می گردد دو شاخص عمده وجود دارد. خشونت به انواع مختلف و سکس ( روابط جنسی).
کلمات کلیدی:
پرخاشگری
انسان در برخوردهای خود، رفتارهای پرخاشگرانه ای نشان می دهند، در صورتی که این گونه رفتارها تحت کنترل فرار گیرند حرکت رد طبیعی،مطلوب می شود.
رفتارهای پرخاشگرانه ممکن است به شکل های مختلفی جلوه گر شود، از قبیل : آزار واذیت دیگران ، کتک زدن، شکستن ،پاره کردن وسایل و لوازم منزل، به دیگران دشنام دادن، مخالفت ،پرت کردن اشیاء ولوازم، تمسخر، تحقیر دیگران ، بی ادبی، پایکوبی، غرغرکردن، غذا نخوردن، یاگریه کردن و... بعضی از نوجوانان و جوانان نیز با بلند کردن موهای خود ، کتک زدن خود، کوبیدن سر به دیوار ویا به جای زنگ زدن برای ورود به منزل با استفاده ازمشت و لگد ، پرخاشگری خود را ابراز می کنند.
به طور کلی صاحب نظران علوم اجتماعی پرخاشگری را به دو قسمت تقسیم نموده اند. عده ای از آن هامعتقدند که پرخاشگری ذاتی و فطری است وگروهی دیگر آن را نتیجه عوامل اجتماعی آموختنی می دانند. جالب توجه اینکه هر دوگروه برای تایید نظرات خود دلایلی دارند وشواهد تجربی و قابل مشاهده گوناگونی را نیز نقل می کنند.
روان شناسان در مورد تعریف پرخاشگری باهم توافق ندارند. موضوع اصلی این است که آیا پرخاشگری را باید بر اساس پیامدهای قابل دید تعریف کرد یا بر اساس مقاصد فردی که آن را بروز می دهد. بعضی پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا می تواند برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد مانند لگد زدن گازگرفتن ،یا لفظی باشد نظیر ، فریاد زدن،رنجاندن و یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران باشد مانند چیزی را به زور از دیگری گرفتن. رفتارپرخاشگرانه بروز عکس العمل های منفی را به دنبال داردکه خود احساسات ناخوشایند نوجوان را تشدید می کند.
تعریف پرخاشگری
این موضوع مطرح است که آیا پرخاشگری را باید بر اساس پیامدهای قابل مشاهده تعریف کنیم یا بر اساس مقاصد شخصی آن مورد بحث قرار دهیم . زیرا عده ای پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند. نوع پرخاشگری ممکن است بدنی یا لفظی و یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران باشد از مشخصه ی مهم این تعریف عینی بودن آن است یعنی شامل آن قسمت از رفتارهایی می شود که قابل مشاهد باشند.
1 – پرخاشگری یعنی عملی که به آسیب رسانی عمدی به دیگران منتهی گردد. این آسیب رسانی ممکن است صور مختلفی داشته باشد. آزارهای روانی نظیر تحقیر، توهین و فحاشی از این قبیل است.« فرجاد1374»
2 – پرخاشگری معمولا به رفتاری اطلاق می شود که قصد آن صدمه رساند(جسمانی یا زبانی) به فرد دیگر ، یا نابود کردن دارایی افراد است« آزاده فلاح 1372»
ویژگی های نوجوانان پرخاشجو
نوجوانان پرخاشجو معمولا همزمان ممکن است چند عامل از عوامل زیر را دارا باشند.
1 – همانند سازی . یک رفتار پرخاشگرانه که می تواند به باورهای شخصی وهنجارهای اجتماعی و فردی متفاوت باشد.
2-رفتار پرخاشگرانه دارای درجات گوناگونی است که می تواند به صورت مطلق،تک بعدی یا چند بعدی بروزکند .
3-پرخاشگری در میان نوجوانان شایع است،این رفتار میتواند در کودکی ویا نو جوانی آغاز شود ودر بزرگسالی هم ادامه داشته باشد .
4-اگر پرخاشگری در سنین پایین آغاز شود به مرور زمان پایدار تر می شود.
5-میزان پرخاشگری در پسران چهار برابر میزان پرخاشگری در دختران است .
6-نوجوانان پرخاشگر تمایل بسیاری به بیرون کردن رفتاریا تنش خود دارند ومی خواهند دیگران را موثر بدانند ومی خواهند آنها را خشن وعصبانی تصور کنند ((انتساب خشونت)).
7- نوجوانان پرخاشگر تحمل خستگی را ندارند ،حساس هستند ورفتاری جنجال بر انگیز،غیر قابل پیش بینی ،وتوام با مخالفت دارند.
8-ارتکاب به دزدی وتخریب، فلدری ولی رحمی در بین این نوجوانان دیده می شود.
9-معمولااز سوی همسالان خود پذیرفته نمی شوند ،در ایجاد رابطه با آنان دچار مشکل هستند،عزت نفس بسیار کمی دارند ولی می توانند با افراد بزهکار وتبهکار بزرگتریا کوچکتر از خود دوستی بر قرار کنند.
10-پرخاشگری با فزون کاری ،مصرف مواد مخدر،مشکلات یادگیری وعدم موفقیت تحصیلی همراه است .
کلمات کلیدی:
تعریف بزهکاری:
دانشمندان و متخصصان با توجه به رشته ی تخصصی خود وعقاید مکتبی که دارند هریک تعریف های مختلفی از بزه ارایه کرده اند و تا کنون تعریفی جامع که مورد قبول همگان باشد به عمل نیامده است.
بزه عبارت است از تظاهر به عملی که برخلاف موازین، مقررات ، قوانین و معیارهای ارزشی و فرهنگی جامعه باشد«فرجاد1371»
بزهکاری آن چیزی است که قانون می گوید« منصور از قول رابین ،1368»
علل بزهکاری.
1 – عوامل طبیعی و جغرافیایی ( مناطق غیر متعدل که باعث تغییرات ارگانیسمی انسان مانند تغییرات تنفس ، فشارخون ، و ترشح غدد می شود)
2 – عوامل اجتماعی انحراف. (ناهنجارهای جامعه، وجود تفاوت های طبقاتی همراه با تبعیض ها و اختلاف های میان آن ها، اوضاع واحوالی که به رفتا رخیانت کارانه منجرمی شود ).
3 – عوامل اجتماعی ثانوی. ( مطبوعات و رسانه های جمعی که شامل روزنامه ،مجله ،کتاب که به انشار رمان های پلیسی وجنایی می پردازند . رادیو و تلوزیون وسمینا واینترنت و بولوتوث گوش های همراه که به ترویج خشونت و جنایت و خیانت می پردازند)
4 – عوامل اقتصادی بزهکاری ( تنکدستی و فقر اقتصادی که باعث محرومیت در زمینه خوارک ، پوشاک ، بی سوادی، و عقب افتادگی ، جهل وخرافات، عدم بهداشت می شود)
5 – مهاجرت نوجوان ( مهاجرت نوجوان منجر به نبودن خانواده، نبود کنترل والدین بر اعمال فرزند، تعارض فرهنگی بین مبداء ومقصد ، بیکاری یا اشتغال کاذب، سکونت در محله های فقیرنشین و زندگی در مکان هایی که خود منشاء بزه ها است.)
6 – عوامل خانوداگی ( تبعیض بین فرزندان – خشونت والدین با هم یا نسبت به فرزندان – لوس کردن وتوجه بیش از حد والدین « محبت بیش از اندازه همان اثر ونتیجه را دارد که بی مهری ویا کهتری می تواند در بر داشته باشد» – سن والدین که مانع از وظایف تربیت فرزند شود – عقب ماندگی خانوادگی که باعث عدم تطبیق والدین با شرایط علمی ،فرهنگی واجتماعی جامعه می شود و روی فرزند ان تاثیر منفی می گذارد. – از دست دادن والدین – عدم حضور والدین درخانواده – انحراف والدین – بی سوادی و کم سودای کودک ونوجوان که منجر که عدم اطلاعات کافی وی از قوانین ومقرارات اجتماعی می گردد ) .
7 – عوامل سیاسی بزهکاری ( حکومت ها از عوامل تامین عدالت و یا کسترش نابسامانی و ظلم وستم هستند ودر این راستا قوانینی را تدوین و خود مسئول اجرای آن بیز هستند. لذا برای اجرای آن متوسل به خشونت می شوند و مجازات ها وتنبیه ها شدید ی را درمورد سرکشان وضع می کنند ، که خود عامل تشدید کننده ای روح بدبیبنی و بر انگیختین واکنش منفی نسبت به قوانین و نظام های موجود اجتماعی می شود.
8 – ارزش های تربیت خانواده.( خانواده اولین واساسی ترین نهاد اجتماعی است وبه همین دلیل هرگونه اختلالی درخانواده به کودک ،نوجوان و جوان رسوخ کرده و موجبات انحراف آن ها از قوانین و مقررات را فراهم می سازد.
عوامل بازدارنده بزهکاری.
الف – ضرورت مبارزه ی جامعه با پدیده های ضد اجتماعی
ب – برقراری دوستی و تفاهم ببن والدین
ج – همبازی با کودکان و نوجوانان
د – ایجاد سازگاری در محیط خانواده
ه – پیشگیری به وسیله مدرسه
و- پیشگیری از طریق ایجاد باشگاه ها و مراکز مربوط به جوانان
کلمات کلیدی:
بزهگاری
یکی از مسایل ناراحت کننده ی امروز که توجه بسیاری از محققان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود جلب نموده، موضوع نوجوانان و جوانان بزهکار است.در مورد بزهکاران کم سن وسال نظرات متفاوتی عرضه شده است. بعضی علت ارتکاب جوانان به گناه را ، از اختصاصات جوامع متمدن وپیشرفته امروزی دانسته اند واعتقاد دارند که بشر به همان سرعتی که به سوی پیشرفت و تکامل صنعتی ومادی پیش می رود ، از معنویات فاصله می گیرد وبه سوی تبهکاری وقانون شکنی گام بر می دارد.
عده ای دیگر علت این پدیده را سستی اعتقادات دینی و مذهبی دانسته اند ومعتقدند که علم،ایمان وعمل صالح موجبات رشد انسان را فراهم می کند واخلاق نگوهیده مانند خودپرستی ،حب دنیا و تکبر سبب می شود،انسان از رشد و کمال باز مانده و درنهایت به تبهکاری وارتکاب گناه روی می آورد. عده ای دیگر جنگ را از عوامل مهم ارتکاب به جرم جوانان می دانند . شاید بتوان گفت که قرن حاضر، قرن اضطراب وسرعت است ،نوجوانان و جوانان سعی دارند هرچه زودتر خودرا به مقصدخیالی موردنظر برسانند حتی اگر قواعد و قوانین را درهم شکنند.
بزهکاری در هرجامعه ای نیز نوع آن با جامعه دیگر فرق دارد. مثلا درلهستان جوانان قطار های رآهن را خراب می کردند، در کانادا وسایل گران قیمت خانه ها را از بین می برند، در تایلند عقابی را روی بازوان خود خالکوبی کرده و افراد را در پیاده رو مسخره می کنند. درمانیل با ماشین به این سوء و آن سوء می روند و شیشه های مغازها را خرد می کند. همچنین در قاهره جمع کردن ته سیگار بزه محسوب می شود. اینها خطاهای شهرهای لوکس و نو می باشد. در هند ولگردی نوجوانان بزه است. درهنگ کنگ دست فروشی و دوره گردی ، بدون داشتن اجازی رسمی بزهکاری است . بررسی نوع بزهکاری در ایران درکانون اصلاح وتربیت تهران به صورت زیر است«قائمی 1373».
درایران حدود 30 نوع بزه رایج است، که برخی از آنها عبارتند از : غیبت از مدرسه ، دروغگویی مداوم، خیانت در امانت ، فرار ازخانه، مزاحمت ، ولگردی وگدائی، تصادف منجر به جرح ، شرکت در پارتی و عیاشی، ایجاد حریق ، تخریب ، توزیع نوارها وسی دی های مبتذل، وعکس های سکسی ، ایجاد ضرب وجرح؛ اعمال منافی عفت، رانندگی بدون گواهی نامه ، سرقت ، حمل مواد مخدر واستفاده، شرابخواری، قتل عمد و... است.
البته بدیهی است که با گذشت زمان نیز نوع بزه، هم دست خوش تغییر می شود. مثلا در حال حاضر رفتارهایی مانند ، مصرف گسترده آمفتامین های از قبیل شیشه و قرص برنج، یا دائر نمودن سایت ها و وبلاک های مستحجن ، کلاهبرداری و سوء استفاده اینترنتی در زمینه های اقتصادی وجنسی وغیره ، ویا حتی اشائه و ترویج فرقه های شیطان پرستی که در تضاد آشکار با ارزش های جامعه است را می توان از رفتارهای بزه کارانه عصر حاضر دانست.
درمیان کودکان بزهکار، علایم دزدی،نافرمانی،گریز ازمدرسه،ولگردی ومعاشرت با افراد ناباب دیده می شود و خانواده هایشان عمدتا دچار از هم پاشیدگی ، الکلیسم، لاقیدی نسبت به مذهب وفقدان نظم وانضباط هستند. غالب بزهکاران دچار بیماری«هستیری» هستند. تحقیقات نشان می دهد که 70 درصد آن ها دچار ناراحتی های روانی هستند.
باپیشرفت وترقی بشریت وحرکت جوامع به سمت جهانی شدن بر تعداد بزهکاران نیز اضافه می شود. بزهکاری درهمه کشورهای جهان با نسبت های متفاوتی وجود دارد. اطلاعات موجود در باره ی بزهگاران نوجوان و جوان درجهان حکایت از آن دارد که هیچ یک از این افراد آرام نیستند . در این رابطه سازمان ملل گزارشی تحت عنوان شکل های جدید بزهکاری نوجوانان انتشار داده است که از آن گزارش این طور استنباط می شود که «سرکشی» یکی از موضو های اساسی جوانان محسوب می شود«فرجاد1374»
تحقیقات میدانی موئید این مطلب است که شیوع بزهکاری در خانواد ها و جوامعی کمتر است که ، به ارزشهای والای الهی ، انسانی پایبند و به آن ها عمل نموده اند. همچنین به تربیت فرزندان خود همت بیشتری گمارده و سعی در انتقال این ارزشها به فرزندان خود داشته اند.
کلمات کلیدی:
کارهای که والدین باید انجام دهند:
اف – کشف علت یا علت های دروغگویی واقدام در جهت رفع آن عوامل.
ب – توبت راستگویی که از صفات نیکوست که با فطرت انسان هماهنگ و همسو است.
ج – آزادی دربیان احساسات : فردباید در خانواده با آزادی کامل بتواند احساسات مثبت ومنفی خود را ابراز دارد وبدون ترس بتواند بگوید از چه کس یا چه چیزی خوشش یا بدش می آید.
د – درک احساس . همان طور که ما انتظار داریم دیگران ما را درک کنند و در رفع مشکلاتمان ما را کمک کنند ، کودک و نوجوانان نیز چنین انتظاری از ما دارند.
ه – ارضای نیازها. نیازهای دوره کودکی و نوجوانی و جوانی به صورت پیوستاری هستند . بهتر است در طول این پیوستاربه تمام نیازهای مختلف افراد خانوداه توجه خاصی نمود ودر راه رفع این نیازها به کمک خود آن ها اقدامات شایسته ای انجام داد.
و – احترام به شخصیت. در خانواده باید افراد اعم از کودک ، نوجوان و جوان مورد احترام قرار بگیرند تا شخصیت آن ها شکل گیرد و برای خود ارزش قائل شوند.در غیر این صورت دچار ضعف شخصیتی خواهند شد که برای جبران آن به دروغ گفتن رو می آورند.
ز – ایجاد آرامش . محیط زندگی اگر با آرامش و امنیت توام نباشد نیازی برای توسل به دروغ در فرد ایجاد نمی شود . زیرا دراین گونه محیط ها فرد به راحتی حقیقت را بیان می دارد و ترسی برای بیان حقیقت در او ایجاد نمی شود که به دروغ متوسل شود.
ح – توجه به توان و استعداد افراد. در این نکته که تفاوت های فردی افراد، متنوع است و پذیرفتن این نکته که باید از هرکسی مطابق توان و استعدادش کار خواست، باعث می شود تا از تحمیل کارهای فوق طاقت و توان افراد ، جلوگیری شود.
ث – وفا به عهد و پیمان . عمل به قول و قرار توسط بزرگترها این آموزش وباور را به کودکان و نوجوانان می دهد که آن ها هم باید به قول و قرارخود وفادار باشند وسعی نکنید با دادن وعده های دروغین از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند.
ک – عدم اتهام دروغگویی. چنانجه متوجه شویم دروغگویی افراد ار روی قصد و اراده ی خاصی نیست، نباید آن ها را متهم به دروغگویی کرد و این خصلت زشت را در ان ها تثبیت نکنید.
کارهایی که والدین نباید انجام دهند.
درمقابل کارهایی که مفید بود و والدین می بایست انجام بدهند، کارهایی وجود دارند که والدبن باید از انجام دادن آن در مقابل کودکان ، نوجوانان و جوانان خوداری کنند این گونه کارها عبارتند از :
الف – در مقابل دروغگویی کودکان ، نوجوانان و جوانان نباید والدین ، واکنش غیر اخلاقی وهیجانی از خود بروز دهند، بلکه باید به طور منطقی با آن برخورد کنند.
ب – عدم درخواست از کودک ، نوجوان وجوان برای تعریف جزء به جزء ، جزئیات و ماجراها به طور دقیق . زیرا اگر قسمتی از ماحرا فراموش شود، باعث می شود تا وی به سر هم کردن ، بافتن و دروغ گفتن وادار شود.
ج – از کارهایی که اعتماد به نفس و شخصیت کودک ،نوجوان و جوان را خدشه دارکند باید پرهیز کرد.
د – ازمچ گیری و حالت بازجویی افرادباید پرهیز نمود زیرا این کار باعث می شود که وی به دروغگویی متوسل شود.
ه – بیماری دروغگویی را نمی توان با تحقیر، سرزنش ، تهدید یا تنبیه درمان نمود . برای تغییر و اصلاح رفتار افراد دروغگو راه های مذکور کارساز نیست.
کلمات کلیدی: