سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بخشندگی، دوستی را نصیب [انسان [می کند و اخلاق را زینت می بخشد . [امام علی علیه السلام]
روان نما

      «راجز» درسال 1980 یعنی در اواخر عمر چنین می گوید:« تجربه های ما در درمان گروه ها، به وضوح دربرگیرنده جریانی خود فرارونده، غیرقابل توصیف و معنوی است. مجبور شده ام بپذیرم که همانند بسیاری دیگر از افراد، اهمیت بعد عرفانی و معنوی را دست کم گرفته ام» (ویلیام وست 2001).

      «ویلیام جمیز» فیلسوف و روان شناس امریکایی درباره ایمان می گوید: «ایمان ،بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است. ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد، فقدان ایمان ،زنگ خطری است که ناتوانی انسان را دربرابر سختی ها زندگی اعلام می دارد». یا درجای دیگر می گوید«میان ما وخداوند رابطه ای ناگسستنی وجود دارد، اگر ما خود را تحت اشراف خداوند درآوریم و تسلیم او شویم، تمام آمال و آرزوهایمان محقق خواهد شد».

روانکاو دیگری به نام (ا. ا. بریل) معتقد است : انسان متدین واقعی هرگز دچار بیماری روانی نخواهد شد.

      روان شناس امریکایی (هنری لینگ) درکتاب بازگشت به ایمان می گوید: «درنتیجه تجربه طولانی خود در اجرای آزمایش های روانی بر روی کارگران - در خصوص انتخابها و ارشاد های شغلی - به این موضوع پی برده ام که افراد متدین و کسانی که به معابد رفت وآمد می کنند ؛ دارای شخصیتی قویتر و بهتر از بی دینان وکسانی هستند که هیچ وقت به عبادت خداوند نمی پردازند».

درحال حاضرروان شناسی باچرخشی عظیم از نظریه اولیه خوددر باره مذهب، نه تنها به نیاز مذهب ومعنویت انسان توجه نموده است بلکه عده ای از روان شناسان معتقدند باید از مذهب در روان درمانی نیزاستفاده گردد. جملات زیر بیانگر این مطلب است؛

«زمان آن رسیده که راهکارهای معنوی،بانظریه وروش های عملی روان درمانی ترکیب شود. (ریچاردز وبرگین 1997)

       لازم است مشاوره را درچارچوب مذهب قرار دهیم، زیرا مفاهیم همچون وجدان وآگاهی عهد و پیمان ، اجتماع ونوع دوستی،عشق،اعتراف،تنویرافکاروغیره...درمذهب اهمیت بسزایی دارند ومسلما بر نظریه وروش درمانی مشاوره تاثیرگذار بوده اند. ( فلتهام 1995)

پروفسور برایان تورن درمانگر مراجع محور چنین می نویسد: «من به عنوان درمانگر مسیحی، معتقدم که همیشه از یاری خداوند برخوردارم و با اطمینان می دانم این خداوند است که توفیق عمل می دهد ، شفامی دهد وتمامیت می بخشد..... من معتقدم درجایی که عشق، پذیرش، قدردانستن،فهم ودلسوزی وجوددارد،خداوند نیز حاضر است و توفیق عمل را در دسترس قرار می دهد»( 1988).

« تلاش من برای یکپارچه کردن کارد درمانی با زندگی معنوی ومذهبی ، تنها منعکس کننده مسؤولیت فکری گروهی معدود از همفکران مذهبی من نیست، بلکه بازتاب اشتغال ذهنی بسیاری از همکاران حرفه یی من است » (تورن 1998).

       نکته جالب دیگردر زمینه ی پذیرفته شدن مذهب و معنویت این که ،درچهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی دی. اس. ام. چهار. که درسال 1994 توسط انجمن روان پزشکی آمریکا انتشار یافته است- بخش جدیدی تحت عنوان مشکلات مذهبی یا معنوی وجود دارد.این مقوله زمانی به کار می رود که تمرکز بالینی ،بر یک مشکل معنوی یا مذهبی باشد.

درحال حاضر مداخله های معنوی در درمان مورد توجه روان شناسان قرارگرفته است. برای مثال درکتابی که به تازگی توسط انجمن روان شناختی آمریکا به چاپ رسیده است، «ریچاردز» و «برگین» (1997) نوعی راهبرد معنوی برای استفاده در مشاوره و روان درمانی مطرح می کنند . آنگاه جزئیات ، فهرست کلی مداخله های ممکن را ارائه وتوضیح می دهند. این مداخله ها عبارتند از:

دعاکردن برای مراجعان وترغیب آنان به دعا کردن. بحث درمورد مسائل الهی، استفاده از نوشته های کتاب های مقدس در امر درمان ، استفاده از فنون تن آرامی معنوی وتصویرسازی، ترغیب مراجعان به بخشش وایثار، کمک کردن به مراجعان برای هماهنگی و همخوان بودن با ارزش های معنوی، خودفاش سازی عقاید وتجربه های معنوی ، مشاوره با رهبران مذهبی و استفاده از کتاب درمانی مذهبی.

      با توجه به برگشت مجدد جهان غرب به مذهب وبا توجه به نتیجه تحقیقات انجام شده مبنی بر داشتن رابطه مثبت بین مذهب و بهداشت روان، والدین بایستی به منظور پیشگیری از بروز اختلالات روانی فرزندان خود، سعی نمایند تا آنان را بیشتر با مذهب ومسائل مذهبی آشنا نمایند.  

       می توان گفت از وظایف مهم والدین است که حس مذهبی و دینی فرزندان نوجوان خود را روشن و آماده کنند.این وظیفه مهم والدین است که با مشاهده ی اعمال ورفتار مذهبی والدین شکل می گیرد و فرد با آنها آشنا می شود . به بیان دیگر، الگوی مذهبی فرزند،اولیای وی است. اما درهر دوره از ازندگی فرزند نحوه ی برخورد با او متفاوت است . دیگر در دوره ی نوجوانی نمی توان یکباره ایمان و اعتقاد را درجان وروان فرد تزریق نمود،بلکه نیاز به انگیزه ی درونی دارد تا آن اعمال با کیفیت مطلوبی انجام شود.

 هنگامی که فردی به چیزی معتقد شود هرگز از انجام دستورات آن احساس ملال ودلتنگی نمی کند. بنابراین پدران و مادران به جای توسل به زور،باید بکوشند از دوره ی خردسالی فرزندان را با اصول زیربنایی واعتقادی دین آشنا گردانند. اعمالی نظیر مطالعه ی آیات قرآن این واقعیت را روشن می سازد که اسلاف ونیاکان مانیز به چنین اعمال عبادی می پرداختندو به آن ایمان و باور قلب داشتند وحتی بر پای داشتن نمازهای یومیه نیز چنین مفاهیمی رادر ذهن آنها القا می کند.

      متأسفانه دربسیاری از خانواده ها این کار از دوران کودکی صورت نمی گیرد. برخی والدین نسبت به یادگیری امور دینی کودکان بی توجه هستند در دوره ی نوجوانی ان مسئله به عنوان یک مشکل بزرگ تربیتی در می آید و از فرد می خواهند در آن سن به وظایف دین خود عمل کند. از این رو بعضی اوقات نیز اولیا برای اینکه نوجوان و جوان آن هابه چنین وظایفی تن در دهند به زور متوسل می شوند و فشارهای تندی برآن ها وارد می سازند. «جهانگرد1373»


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبدا... شیرانی 91/3/9:: 5:18 عصر     |     () نظر