سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرستاده تو میزان خرد تو را رساند و نامه‏ات رساتر چیزى است که از سوى تو سخن راند . [نهج البلاغه]
روان نما

 نیاز به مذهب

یکی از ضروری نیازهای آدمی نیاز به مذهب است که ریشه ی آن در فطرت انسان جای دارد. این نیاز ابتدا توسط روان شناسان اولیه وپایه گذران علم روان شناسی مورد توجه قرار نگرفت و حتی در مواردی هم سعی بر انگار آن نمودند. بر همین اساس رونشاسان نیازها و انگیزه های آدمی را به دو دسته تقسیم می کنند :

1- نیازهای فیزیولوژیکی شامل (نیازبه غذا یا انگیزش گرسنگی، نیاز به آب تشنگی، نیازهای جنسی، رفتار مادری، نیاز به حفظ بقاء).

2- نیازهای روانی شامل(نیاز به پیشرفت، نیاز به پیوند جوئی ، نیاز به قدرت ، نیاز به کاوش وفهمیدن یا نیازبه یادگیری، نیاز به خود شکوفایی ، )

حتی آبراهم مزلو که یک روان شناس انسان گرا است و فهرست کاملتری از نیازهای انسان ارائه کرده است، به این نیاز اساسی انسان(نیاز به مذهب)، توجه نموده است. هرم سلسله نیازها از نظر مزلو عبارتند از:

««نیازهای فیزیولوژیک – نیازهای ایمنی – نیازهای تعلق داشتن و محبت – نیازهای عزت نفس و خودشکوفایی »»

. درهیچ کدام از این نیازها نیاز به مذهب و پرستش وجود ندارد . بطوری که حتی در تعریفی هم که از بهداشت روانی توسط سازمان بهداشت جهانی ارائه گردیده بود به این نیاز اساسی انسان توجه نگردیده است. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی بهداشت روانی عبارت است: :« "بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی ، جسمی و اجتماعی ، بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست»

علت این امر راباید در خواستگاه غربی روانشاسی حاضر جستجو کرد.به این ترتیب درمی یابیم که روان شناسی غربی معاصر، ازمادری اثبات گرا زاده شده ودر دامان و تحت سرپرستی خانواده ای اروپایی – آمریکایی پرورش یافت که نیاکانش منکر و مخالف الهیات و کلیسایی بودند که آنان رابه مغاک وتیرگی قرون وسطی راند وآن ها فرزندانشان رابر اساس جدایی خدا از قیصر، یا دین از سیاست پرورش دادند. بروز وپیدایش فلسفه های مادی گرا و ماتریالیست هم زمینه رشد چنین افکاری را بسیار مسائد نمود.

«دنشمندانی همچون گالیله،تهدیدی برای کلیسا اقتدارطلب کاتولیک به شمار می آمدند. علم نوین برای اینکه رشد کند،باید از کنترل کلیسا خارج می شد. طی سال هایی که آن را عصر رنسانس می نامند،چنین به نظر می رسید که علم دشمن مسلم مذهب است وبالاخره برآن برتری خواهد یافت. امروزه اعتقاد کمتری به این موضوع وجود دارد. در برخی ازموارد، مذهب به طورنسبی ،پابه پای تفکر علمی نوین گام برداشته ودرقرن بیستم که قرن جنگ های جهانی و قتل عام ها نام گرفته است، نسبت به علم به عنوان حلال مشکلات انسان، اعتماد کمتری ابرازمی شود»(ویلیام وست 2001)

البته پرواضح است که آقای ویلیام وست به دلیل آشنا نیودن با اسلام نمی داند که اسلام نه تنها هیچ مخالفتی با پیشرفت علمی جوامع ندارد،بلکه مسلمان را ملزم به فراگیری علوم کرده و برای تحصیل علوم وتفکر در باره آنها اجری برابر اجر شهید ومجاهد فی سبیل ا... درنظرگرفته است. شکوفایایی تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم وپیش تازی مسلمین در علوم روز آن دوران گواه این مطلب است . تقریبا همان دورانی که کلیسا عالمان و اندیشمندان را وادار به توبه در باره افکار ایده هایشان می کرد و اگر توبه نمی کردند مورد انتقام کلیسا قرارگرفته و کشته می شدند.

 

آنان برای آن که سند طلاق بائن میان دانش وکلیسا راباغسل تعمید رسمیت بخشند،به تعامل با اشیاء بسنده کردند. یعنی با جنبه مادی ومحسوس که بتوان آن رامشاهده کرد و با آن تعامل داشت . انسان اروپایی باور وجود رابطه معکوس میان دین و تمدن رابه


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عبدا... شیرانی 91/3/9:: 5:2 عصر     |     () نظر