هویت
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتم
زکجا آمد ه ام ، آمدنم بهر چه بود به کجا می روم که آخر ننمایی وطنم
در چند دهه اخیر مسئله ای بحران هویت نوجوانان مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است که می توان گفت اولین بار اریکسون به این موضوع توجه کرده است. اریکسون می گوید: هویتی را که نوجوان و جوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود، این است :
که او کیست؟ نقشی را که باید د جامعه ایفاء نماید چیست؟ آیا او کودک است یا بزرگسال ؟ آیا او با وجود نژاد ، مذهب یا زمینه های عملی که دارد او را از نظر مردم کم ارزش جلوه می دهد ، آیا احساس اعتماد به نفس دارد؟
هویت چیست؟ هویت عبارت از افتراق و تمیزی است که فرد بین خود ودیگران می گذارد، هویت یک سازه و ساختار روانی واجتماعی است. نوجوان برای ساخت هویت خود با دو مسئله روبرو است. مسئله اول، سازگاری با تغیرات بدنی، درونی و شناخت است و مسئله ی دوم نحوه ی برخورد با مجموعه ای از نظام های بیرونی و ارزشی است.
نظریه اریکسون در باره هویت .
اریکسون اولین کسی بود که هویت را به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی و گامی مهم به سو ی تبدیل شدن به فردی ثمر بخش وخشنود ، تشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید ، برای چه چیزی ارزش قائلید، و چه مسیری را می خواهید در زندگی دنبال کنید.
اریکسون، تعارض روانی نوجوانی را هویت در برابر سردرگمی هویت نامید . او باور داشت که نتایج موفقیت آمیز مراحل پیشین ، زمینه را برای حل مناسب این تعارض آماده می سازند برای مثال، نوجوانانی که با درک ضعیف اعتماد به نوجوانی می رسند، به سختی می توانند آرمانهای بیابند که به آنها معتقد باشند. نوجوانانی که خود مختاری یا ابتکار ناچیزی دارند، گزینه ها را به طور متعادل بررسی نمی کنند. و آنهایی که فاقد حس سخت کوشی هستند، نمی توانند شغلی را انتخاب کنند که با تمایلات و مهارتهای آنها هماهنگ باشد.
گرچه بذرهای تشکیل هویت قبلا کاشته شده اند ،ا فراد تا نوجوانی مجذوب این تکلیف نمی شوند. به عقیده اریکسون ، نوجوانان در جوامع پییشرفته دچار بحران هویت می شوند. یک دوره موفتی سردرگمی و پریشانی که قبل از به توافق رسیدن در مورد ارزشها و اهداف ، آن را تجربه می کنند. نوجوانانی که به فرآیند تعمق و تامل می پردازند ، سرانجام به هویتی پخته دست می یابند. آنها ویژگی های که خود را در کودکی توصیف می کردند بررسی نموده و با تعهدات جدید ترکیب می کنند. بعدا ،هنگامی که تقش های متفاوتی را در زندگی روزمره انجام می دهند، این ویژگی ها را به صورت یک هسته درونی محکم و یک پارچه شکل می دهندکه احساس همسانی را در آنها ایجاد می کند. بعد از آن که هویت شکل گرفت ، در بزرگسالی اصلاح می شود، و این زمانی است که تعهدات خود را مجددا ارزیابی می کنند.
پیامد منفی مرحله پنجم رشد اریکسون( هویت در برابر سردرگمی ) است . برخی از نوجوانان سطحی و بدون جهت به نظر می رسند، که یا به علت آن است که تعارضهای قبلی به صورت منفی حل شده اند یا به این علت که جامعه انتخاب های آنها را به مواردی محدود کرده است که با توانایی های و تمایلات آنها هماهنگ نیستند. در نتیجه ، آنها برای چالشهای روانی بزرگسالی آمادگی ندارند. برای مثال، اگر آنها درک خود قاطعی از خود(هویت) نداشته باشند که بتوانند به آن رجوع کنند ، در مرحله اوایل بزرگسالی اریکسون ، به سختی می توانند با دیگران صمیمی باشند.
بحران هویت
می دانیم که نوجوان و جوان از نظر عاطفی ، کودک یا بزرگسال نیست ، موجودی است که در برزخ کودکی از دست رفته و با بزرگسالی نیامده ، روبروست ،او هنوز کودک دیروز است. او به علت عدم تمایز سنی بین دیدگاه خودش که خواهان ساختن و برنامه ریزی برای یک زندگی است ودیدگاه گروهی که در آن موقعیت قرا ر می گیرد و باید با آن نیزخو می گیرد و دگرگون می شود.
احتمال به وجود آمدن سردرگمی و آشفتگی نقش ها در خلال شکل گیری هویت نوجوانان شدید تر از هر دوره ی دیگر است. این همان چیزی است که اریکسون آن را آشفتگی هویت نامید. چنین حالتی سبب می شود تا نوجوانان احساس کنند که منزوی ، تهی، مضطرب و مردود شده اند. همچنین آن های احساس می کنندکه باید تصمیمات مهمی در مورد مسایل مختلف بگیرند، ولی عملا قادر به انجام چنین تصمیماتی نیستند،این حس در آنها به وجود می آید که از طرف جامعه در مورد گرفتن تصمیمها تحت فشار هستند، ولی آنها مقاومت می کنند.
درطول آشفتگی هویت نوجوان ممکن است احساس کند به جای پیشرفت، پسرفت دارد. داشتن این این چنین فکری به نظر می رسد بازگشت به دوره کودکی است ، به جای آن که با جامعه بزرگسالی درگیرشود. رفتارش در این زمان ،همراه با آشفتگی ، بی ثباتی و غیر قابل پیش بینی خواهدبود.
وی نوعی مراقبت و احتیاط درونی را حس می کند که مبادا خود را به دیگری بسپارد، چه بیم آن را دارد و از عواقب احتمالی این چنین سرسپردگی هراسی به خود راه ندهد. شخص که فاقد یک هویت متشکل است در طول زندگی بزرگسالی اش نیز با مشکلات متعددی مواجه خواهد شد. اریکسون یاد آوری می کند که در هر زمانی امکان دارد بحران هویت و مختصر به دوره نوجوانی نیست.
کلمات کلیدی: